|
|
روبروم بود ..... بغض ، تو گلوم بود اگه می گفتم تموم بود . . رفت و رفتم هیچی نگفتم فقط از دلم شنفتم : که خودش بود ، نیمه پنهون ...... . . فرصت گفتنی ها چه رفت آسون . . خود من بود ..... من ̗ من بود وصله جور ، دل و پاره تن بود . . بشکنه دستم ولی ناخواسته گلدون شکستم نتونستم بگمش : یه عمر ̗ که خالی و خسته م زبون بند اومد و بخت بد و ...... هرچی که بودش دست بدست داد که ندونم و نتونم و نگم سینه م به نفس نفس داد همچی جور شد که ناجور بشه من هیچ جور نتونم بگمش : لرزید دلم ......عاشق شدم ...... لال شد زبونم ...... بگمش : لرزید دلم ..... عاشق شدم ........ دیوونه و لال شد زبونم
من همون...
من همون جزیره بودم
خاکی و صمیمی و گرم
واسه عشق بازی موجها
قامتم یه بستر..
یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجها
یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا
تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
حس عاشقی همینهههههههههههههههههههه
اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قایقی اومد از من و دلم گذاشتی
رفتی با قایق عشقت روی روشنی فردا
من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی
دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره
ولی حتی وقته مردن باز سراغت رو میگیره ....
عشق یعنی ... همون سلام اول. عشق یعنی ... چیزی مثل تنفس در هوای پاک کوهستان. عشق یعنی ... یک موهبت طبیعی که باید اونو پرورش داد. عشق یعنی ... به هزار زبون بهش بگی دوستت دارم . عشق یعنی ... انفجار احساسات. عشق یعنی ... وقتی دلت می ره نتونی جلوشو بگیری.
عشق یعنی ... جذب شخصیتش بشی. عشق یعنی ... وقتی تو از اون بخوای که مرد زندگیت بشه. عشق یعنی ... ترو ببخشه و یه فرست دیگه بهت بده.
عشق یعنی ... وقتی من و تو ما می شیم عشق یعنی ... حاصل جمع دو انسان عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که مواظب هیکلت باشه
عشق یعنی ... مایه قوت قلب عشق یعنی ... شادی و نشاط عشق یعنی ... کسی که دلتو می بره
عشق یعنی ... جواهر قیمتی خودتو به دست بیاری. عشق یعنی ... غذا رو شریکی خوردن.
عشق یعنی ... توی ذهنت خودتو با اون مجسم کنی. عشق یعنی ... وقتی توی انتخابت شک نداری. عشق یعنی ... فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون. عشق یعنی ... هر روز به بهونه ای جشن گرفتن.
عشق یعنی ... در موفقیت هم شریک بودن.
عشق یعنی ... خاطرات خوشی را که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره.
عشق یعنی ... عکس عشقت یه جایی جلوی شماته. عشق یعنی ... بوی عطرش از خاطرت نره. عشق یعنی ... از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمی زنه. عشق یعنی ... وحشتی از بودن با اون نداری.
عشق یعنی ... خوبی هاشوهم درکنار بدی هاش ببینی. عشق یعنی ... یه عالمه حرفو با یه اشاره گفتن. عشق یعنی ... یه کیک خونگی برای روز تولدش. عشق یعنی ... تمام توجهت به اون باشه. عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه. عشق یعنی ... هلش بدی توی مسیر درست. عشق یعنی ... گرفتن یه پرستار برای بچه .
عشق یعنی ... یادت نره که هر کسی باید بتونه عقیدشو بگه. عشق یعنی ... توی پرداخت صورت حساب کمکش کنی. عشق یعنی ... یه قرار ملاقات خیلی مهم. عشق یعنی ... با هم تاب خوردن.
عشق یعنی ... چیزی که کمک می کنه تا دل شکسته رو دوباره درمون کنی. عشق یعنی ... با هم ارتباط قلبی داشتن. عشق یعنی ... با هم موسیقی رمانتیک گوش دادن. عشق یعنی ... یکی همیشه با یه کادو و هدیه کوچولو بیاد.
عشق یعنی ... بعضی وقتا بی حوصله شدن. عشق یعنی ... روی هم اسمای قشنگ گذاشتن. عشق یعنی ... چیزی که شما رو ثروتمندترین آدمای روی زمین می کنه. عشق یعنی ... اولین کسی که زنگ میزنه ببینه تو رسیدی خونه یا نه.
عشق یعنی ... از اینترنت بیرون اومدن وکامپیوتر رو خاموش کردن و با هم به گشت و گذار رفتن. عشق یعنی ... وقتی نشونه ها امید بخشن. عشق یعنی ... شمع ومهتاب وستاره ها. سلام دوستای گلم 26 روز مرد تفلد دایی منههههههههههههههههههههههههه دایی تفلدت مبارککککککککککککک ایشاا... خودم یه دخترخوبا برات میگیرم مثل.................. تفلدتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت مبارررررررررررررررررررررررررکککککککککککک
دوستت می دارم،دوستم داشته باش عمق احساس مرا،تو بدانی ای کاش دوستت می دارم،از خودم بیشترت خویش می دانمت از،هر کسی خویش تَرَت تو به من نزدیکی،بیشتر از هر کس به من از من حتّی،به من از خون و نفس نازُکای تن تو،مثل پیچک به تنم پیچد و حیرانم،که تویی یا که منم دستهایت چو مرا،می فشارند به خویش از خدا می گذرم،از خدا حتّی بیش به خدا می ترسم،نکند خواب است این که تنش نرم و زلال تر ازآب است این گر طبیبی تو که کاش،کاش بیمار شوم گر تو خوابی،نکند،زود بیدار شوم گر بهشتی باشد،سرزمین تن توست همه بستان بهشت،یک گل دامن توست
اون لحظه ای که عطر تو می پیچه تو باغ تنم اون لحظه ای که اسم تو ، تو سینه فریاد میزنم قلبی که با تو میزنه تو سینه داغونش نکن
گاهی آدم باید با صدای بلند با خودش حرف بزند. از کسی بگوید که: از کسی که مطمئنی هیچ وقت غیر از دوست واژهای دیگر را در زندگیت توصیف نخواهد کرد و هیچ گاه زمانی نمی رسد که بگوید برو، چون دیگر بین من و تو چیزی نیست. اصلا نمیشود. باور کن، حتی تصورش هم مسخره است. از کسی که همیشه هست نه آنقدر دور که فراموشش کنی، نه آنقدر نزدیک که نبینیش.
عروسک جون فدات شم
خیلی سخته عاشق کسی بشی اما اون حتی ندونه درد تو
از چشات نخونه قصه غمو علت لرزش دست سردتو
خیلی سخته زندگیت فنا بشه واسه دیدن یه لبخند رو لباش
واسه گفتن از امید و آرزو تو سیاهی غم انگیز شباش
من نیومدم بگم عاشقتم چون از این حرفا پر گوش همه
اشتباه که می گن گریه مرد رو زخم های تنش یه مرهم
من نیومدم بگم تو هم مثه قصه ها بیا بریم از این دیار
یا که خیلی مهربون یه مدتی واسه من ادای عشقو در بیار
می خوای برنده باشی می دونم به همه می گم ببازن جلو پات
هر چی اسپند به آتیش می کشم تا که چشمت نزنن بشن فدات
تو می خوای پرنده باشی می دونم یه نفس هوای خوشبختی می خوای
خودم آسمون هفتمت می شم تو فقط بگو بگو باهام میای
بی تو , مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جان وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست بر آورده به مهتاب شب و صحرا و گل وسنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب آیینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگران است تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن با تو گفتم حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم تا بدام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم نتوانم اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم نرمیدم رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ودر جواب....
بی تو طوفان زده دشت جنونم تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر گذر کردی و رفتی تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تو ندیدی نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی چون در خانه ببستم دگر از پای نشستم گوئیا زلزله آمد گوئیا خانه فرو ریخت سر من بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی تو همه شعر و سرودی تو همه بود و نبودی چه گریزی ز بر من که زکویت نگریزم گر بمیرم ز غم دل به تو هرگز نستیزم من و یک لحظه جدایی ، نتوانم بی تو من زنده نمانم ، نتوانم ![]()
منتظر لحظه اي هستم که دستانت را بگيرم دوستت دارم را بر لبانم جاري کنم
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد |