ادامه مطلب
+ تاريخ پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,ساعت 1:7 نويسنده mahsa |

روبروم بود ..... بغض ، تو گلوم بود

اگه می گفتم تموم بود

.

.

رفت و رفتم

هیچی نگفتم

فقط از دلم شنفتم :

که خودش بود ، نیمه پنهون ......

.

.

فرصت گفتنی ها چه رفت آسون

.

.

خود من بود ..... من  ̗ من بود

وصله جور ، دل و پاره تن بود

.

.

بشکنه دستم

ولی

ناخواسته گلدون شکستم

نتونستم بگمش : یه عمر  ̗ که خالی و خسته م

زبون بند اومد و

بخت بد و ...... هرچی که بودش

دست بدست داد که ندونم و نتونم و نگم

سینه م  به نفس نفس داد

همچی جور شد

که ناجور بشه

من هیچ جور نتونم

بگمش : لرزید دلم ......عاشق شدم ...... لال شد زبونم ......

بگمش : لرزید دلم ..... عاشق شدم

........ دیوونه و لال شد زبونم

+ تاريخ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:42 نويسنده mahsa |

               

من همون...

 

من همون جزیره بودم

 

 

خاکی و صمیمی و گرم

 

 

 

 

 

واسه عشق بازی موجها

 

 

 

 

 

 

قامتم یه بستر..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حس عاشقی همینهههههههههههههههههههه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اما تا قایقی اومد از من و دلم گذاشتی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رفتی با قایق عشقت روی روشنی فردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                          من و دل اما نشستیم  چشم به راهت لب دریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                   لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                      دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره

 

     ولی حتی وقته مردن باز سراغت رو میگیره ....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

+ تاريخ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:34 نويسنده mahsa |

عشق یعنی ... همون سلام اول.

عشق یعنی ... چیزی مثل تنفس در هوای پاک کوهستان.

عشق یعنی ... یک موهبت طبیعی که باید اونو پرورش داد.

عشق یعنی ... به هزار زبون بهش بگی دوستت دارم .

عشق یعنی ... انفجار احساسات.

عشق یعنی ... وقتی دلت می ره نتونی جلوشو بگیری.

 

 

عشق یعنی ... جذب شخصیتش بشی.

عشق یعنی ... وقتی تو از اون بخوای که مرد زندگیت بشه.

عشق یعنی ... ترو ببخشه و یه فرست دیگه بهت بده.

 

 

عشق یعنی ... وقتی من و تو ما می شیم

عشق یعنی ... حاصل جمع دو انسان

عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که مواظب هیکلت باشه

 

عشق یعنی ... مایه قوت قلب

عشق یعنی ... شادی و نشاط

عشق یعنی ... کسی که دلتو می بره

 

 

عشق یعنی ... جواهر قیمتی خودتو به دست بیاری.

عشق یعنی ... غذا رو شریکی خوردن.

 

 

عشق یعنی ... توی ذهنت خودتو با اون مجسم کنی.

عشق یعنی ... وقتی توی انتخابت شک نداری.

عشق یعنی ... فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون.

عشق یعنی ... هر روز به بهونه ای جشن گرفتن.

 

 

 

عشق یعنی ... در موفقیت هم شریک بودن.

 

عشق یعنی ... خاطرات خوشی را که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره.

 

عشق یعنی ... عکس عشقت یه جایی جلوی شماته.

 

عشق یعنی ... بوی عطرش از خاطرت نره.

عشق یعنی ... از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمی زنه.

عشق یعنی ... وحشتی از بودن با اون نداری.

 

 

عشق یعنی ... خوبی هاشوهم درکنار بدی هاش ببینی.

عشق یعنی ... یه عالمه حرفو با یه اشاره گفتن.

عشق یعنی ... یه کیک خونگی برای روز تولدش.

 

عشق یعنی ... تمام توجهت به اون باشه.

عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه.

عشق یعنی ... هلش بدی توی مسیر درست.

عشق یعنی ... گرفتن یه پرستار برای بچه .

 

 

عشق یعنی ... یادت نره که هر کسی باید بتونه عقیدشو بگه.

عشق یعنی ... توی پرداخت صورت حساب کمکش کنی.

عشق یعنی ... یه قرار ملاقات خیلی مهم.

عشق یعنی ... با هم تاب خوردن.

 

 

عشق یعنی ... چیزی که کمک می کنه تا دل شکسته رو دوباره درمون کنی.

عشق یعنی ... با هم ارتباط قلبی داشتن.

عشق یعنی ... با هم موسیقی رمانتیک گوش دادن.

عشق یعنی ... یکی همیشه با یه کادو و هدیه کوچولو بیاد.

 

 

 

عشق یعنی ... بعضی وقتا بی حوصله شدن.

عشق یعنی ... روی هم اسمای قشنگ گذاشتن.

عشق یعنی ... چیزی که شما رو ثروتمندترین آدمای روی زمین می کنه.

عشق یعنی ... اولین کسی که زنگ میزنه ببینه تو رسیدی خونه یا نه.

 

 

 

عشق یعنی ... از اینترنت بیرون اومدن وکامپیوتر رو خاموش کردن و با هم به گشت و گذار رفتن.

عشق یعنی ... وقتی نشونه ها امید بخشن.

عشق یعنی ... شمع ومهتاب وستاره ها.

+ تاريخ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:30 نويسنده mahsa |

                                    

سلام دوستای گلم 26 روز مرد تفلد دایی منههههههههههههههههههههههههه

دایی تفلدت مبارککککککککککککک

ایشاا... خودم یه دخترخوبا برات میگیرم مثل..................

تفلدتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت مبارررررررررررررررررررررررررکککککککککککک      

  

           

+ تاريخ پنج شنبه 25 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:59 نويسنده mahsa |

                         دوستت دارم عشقم

 

دوستت می دارم،دوستم داشته باش

 عمق احساس مرا،تو بدانی ای کاش

 دوستت می دارم،از خودم بیشترت

 خویش می دانمت از،هر کسی خویش تَرَت

 تو به من نزدیکی،بیشتر از هر کس

به من از من حتّی،به من از خون و نفس

 نازُکای تن تو،مثل پیچک به تنم

 پیچد و حیرانم،که تویی یا که منم

 دستهایت چو مرا،می فشارند به خویش

 از خدا می گذرم،از خدا حتّی بیش

 به خدا می ترسم،نکند خواب است این

 که تنش نرم و زلال تر ازآب است این

 گر طبیبی تو که کاش،کاش بیمار شوم

 گر تو خوابی،نکند،زود بیدار شوم

 گر بهشتی باشد،سرزمین تن توست

 همه بستان بهشت،یک گل دامن توست


                              

 

                                                   اون لحظه ای که عطر تو می پیچه تو باغ تنم

اون لحظه ای که اسم تو ، تو سینه فریاد میزنم
اون لحظه رها شدن از حال و روز خویشتنم
زنده میشم با دیدنت وقتی که میری میشکنم

قلبی که با تو میزنه تو سینه داغونش نکن
چشمی که چشم براهته بیهوده گریونش نکن
اشکای دونه دونمو سیلاب بارونش نکن
این دل عاشق منو بی سر و سامونش نکن
تا وقتی قلب عاشقم بخاطر تو میزنه
طلسم تنهایی من با دستای تو میشکنه

                         

گاهی آدم باید با صدای بلند با خودش حرف بزند. از کسی بگوید که:
بلد است همیشه دوستت داشته باشد.
از کسی که بلد است هیچ وقت تنهایت نگذارد.
از کسی که بلد است جوری نگاهت کند که قلبت بلرزد.
از کسی که می‌تواند "عزیزم" را جوری بگوید که با شنیدنش بفهمی که تا به حال اصلا عزیز کسی نبوده ای. 
از کسی که جملات و لحن کلامش می‌تواند دلت را بلرزاند حتی اگر به اندازهٔ همهٔ عالم از دستش دلخور باشی.
از کسی که چشم‌هایش می‌توانند ساعت‌ها برایت ترانه بخوانند.
از کسی که وقتی کنارت قدم برمیدارد دوست داری به بازوانش بیاویزی و از آرامش وجودش جدا نشوی.

از کسی که مطمئنی هیچ وقت غیر از دوست واژه‌ای دیگر را در زندگیت توصیف نخواهد کرد و هیچ گاه زمانی نمی رسد که بگوید برو، چون دیگر بین من و تو چیزی نیست. اصلا نمی‌شود. باور کن، حتی تصورش هم مسخره است.

از کسی که همیشه هست نه آنقدر دور که فراموشش کنی، نه آنقدر نزدیک که نبینیش.
آری آدم باید گاهی این‌ها را با صدای بلند برای خودش بگوید تا باز هم به زندگی دلگرم شود

 

                                http://up.irdoc.net/images/vgwm3uyc3uehq5zxlsi4.jpg

 

+ تاريخ جمعه 13 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:16 نويسنده mahsa |

عروسک جون فدات شم
تو هم قلبت شکسته
که صد تا شبنم اشک
توی چشمات نشسته
منم مثل تو بودم
یه روز تنهام گذاشتن
یه دریا اشک حسرت
توی چشمام گذاشتن
چه تهمتها شنیدیم
چه تلخیها چشیدیم
عروسک جون تو میدونی
چه حسرتها کشیدیم


عروسک جون زمونه
منو این گوشه انداخت
بجای حجله بخت
برام زندون غم ساخت
بمیره اونکه میخواسته
مارو گریون ببینه
سرای سینه هامونو
زغم ویرون ببینه

عروسک جون نگام کن
چشام برقی نداره
زمستونه تو قلبم
که هیچ گرمی نداره
باید اینجا بخشکیم
تو گلدون شکسته
نه اینکه باغبون نیست
در گلخونه بسته

دلم میخواد یه روزی بعد سالها
پرستوی سعادت رو ببینی
نمیخوام بیش از این تو صورت من
نشون یأس و وحشت رو ببینی
دلم میخواد یه روزی فارغ از غم
تبسم روی لبهامون بشینه
شاید اون روز دوباره جون بگیره
نهال آرزوهامون تو سینه

+ تاريخ سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 20:16 نويسنده mahsa |

خیلی سخته عاشق کسی بشی اما اون حتی ندونه درد تو

 

از چشات نخونه قصه غمو علت لرزش دست سردتو

 

خیلی سخته زندگیت فنا بشه واسه دیدن یه لبخند رو لباش

 

واسه گفتن از امید و آرزو تو سیاهی غم انگیز شباش

 

من نیومدم بگم عاشقتم چون از این حرفا پر گوش همه

 

اشتباه که می گن گریه مرد رو زخم های تنش یه مرهم

 

من نیومدم بگم تو هم مثه قصه ها بیا بریم از این دیار

 

یا که خیلی مهربون یه مدتی واسه من ادای عشقو در بیار

 

می خوای برنده باشی می دونم به همه می گم ببازن جلو پات

 

هر چی اسپند به آتیش می کشم تا که چشمت نزنن بشن فدات

 

تو می خوای پرنده باشی می دونم یه نفس هوای خوشبختی می خوای

 

خودم آسمون هفتمت می شم تو فقط بگو بگو باهام میای

1070332705

  

بی تو , مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم 

شوق دیدار تو لبریز شد از جان وجودم 

شدم آن عاشق دیوانه که بودم 

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید 

باغ صد خاطره خندید 

عطر صد خاطره پیچید 

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم 

پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم 

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت 

من همه محو تماشای نگاهت 

آسمان صاف و شب آرام 

بخت خندان و زمان رام 

خوشه ماه فرو ریخته در آب 

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب 

شب و صحرا و گل وسنگ 

همه دل داده به آواز شباهنگ 

یادم آید تو به من گفتی 

از این عشق حذر کن 

لحظه ای چند بر این آب نظر کن 

آب آیینه عشق گذران است 

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است 

باش فردا که دلت با دگران است 

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن 

با تو گفتم حذر از عشق ندانم 

سفر از پیش تو هرگز نتوانم 

نتوانم 

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد 

چون کبوتر لب بام تو نشستم 

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم 

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم 

تا بدام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم 

حذر از عشق ندانم نتوانم 

اشکی از شاخه فرو ریخت 

مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت 

اشک در چشم تو لرزید 

ماه بر عشق تو خندید 

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم 

پای در دامن اندوه کشیدم 

نگسستم 

نرمیدم 

رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم 

نه گرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم 

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم 

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


ودر جواب....


بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه سان می گذری
غافل از اندوه درونم
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر گذر کردی و رفتی
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم
دگر از پای نشستم
گوئیا زلزله آمد
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی
تو همه شعر و سرودی
تو همه بود و نبودی
چه گریزی ز بر من که زکویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم ، نتوانم

بی تو مهتاب
شبی باز از آن کوچه گذشتم

+ تاريخ سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 20:11 نويسنده mahsa |

منتظر لحظه اي هستم که دستانت را بگيرم

در چشمانت خيره شوم

 دوستت دارم را بر لبانم جاري کنم

منتظر لحظه اي هستم که در کنارت بنشينم

سر رو شونه هايت بگذارم....از عشق تو.....

از داشتن تو...اشک شوق ريزم

منتظر لحظه ي مقدس که تو را در اغوش بگيرم

بوسه اي از سر عشق به تو تقديم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه کنم

اري من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را مي ستايم


 

+ تاريخ شنبه 27 فروردين 1390برچسب:,ساعت 15:56 نويسنده mahsa |

آدمک آخر دنیاست ! بخند!

آدمک مرگ همین جاست ! بخند!

آن خدایی که بزرگش خواندی.....

به خدا مثله تو تنهاست! بخند!

دست خطی که تو را عاشق کرد

شو خی کاغذی ماست بخند!

فکر کن درد تو ارزشمند است

فکر کن گریه چه زیباست! بخند!

صبح فردا به شبت نیست که نیست

تازه انگار که فرداست ! بخند!

راستی انچه به یادت دادیم

پر زدن نیست که در جاست! بخند!

آدمک نغمه آغاز نخوان

به خدا آخر دنیاست !

بخنــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــد!

+ تاريخ سه شنبه 23 فروردين 1390برچسب:,ساعت 12:31 نويسنده mahsa |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد