عید نوروز

سال نو می شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند

و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما…

کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟…

زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و

چون همیشه امیدوار وسال نومبارک

جديدترين خدمات وبلاگ نويسان  ..منبع كامل عكسهاي كارتوني و زیبا ساز وبلاگ .. ܓܨஜミ★ミ گالری عکس قلب شیشه ایミ★ミஜܓܨ   http://ghalbe6ei.blogfa.com/

چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت ..راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند

که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟

   

باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند

تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند

و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطره های باران طلایی رنگند

از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی . . .

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد


نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند . . .

حاجی فیروزه

سالی یه روزه

همه میدونن

منم میدونم

عیدنوروزه

بشکن بشکنه بشکن

من نمیشکنم بشکن

اینجابشکنم یارگله داره

اونجا بشکنم یارگله داره!

این سیاه بیچاره چقد حوصله داره

فلفلی مرده؟ نمرده

چشاش که وازه

تخم گرازه

*نون خورده و جون نداره

دستش استخون نداره

میل پشت بون نداره

*امان از آش رشته

بابام بزغاله کشته

ننم سرکار آشه

دایی م قاشق تراشه

خالم میخوره ….

*دختر، یه دندونه

سوار پوس هندونه

هندونه یورغه میره

درخونه ی داروغه میره

داروغه جون عرضی دارم

دل پر دردی دارم

شوورم زن کرده

پشتشو بر من کرده

یه نون ازم کم کرده

این یه دونه نون پرپری

من بخورم یا اکبری؟؟؟

جديدترين خدمات وبلاگ نويسان
..منبع كامل عكسهاي كارتوني و زیبا ساز وبلاگ .. ܓܨஜミ★ミ گالری عکس قلب شیشه
ایミ★ミஜܓܨ   http://ghalbe6ei.blogfa.com/

+ تاريخ چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:,ساعت 13:27 نويسنده mahsa |

 

(کرت) جوان ۲۷ ساله ای که پس از مدت ها به زادگاهش برگشته بود رو به دوست قدیمی و چندین ساله اش کرد و گفت: (هنری) می خواهم یک رازی را با تو در میان بگذارم اما می ترسم آن را فاش کنی.

(هنری) اخم به چهره نشاند و گفت: چی می گی مرد... من و تو نزدیک به ۲۰ سال رفیقیم... یعنی از کلاس اول مدرسه تا الان... کی تا حالا من راز تو رو فاش کردم؟

(کرت) با این که حق را به دوستش داد رو به او کرد و گفت: درست میگی... اما این یکی فرق داره(هنری) به همین خاطر باید مثل روز های نوجوانی ابتدا پیمان خون ببندیم تا بعدا رازم را برایت فاش کنم!

(هنری) که تازه با نامزدش ازدواج کرده بود حرف دوستش را پذیرفت. نوک انگشت شست راستش را با چاقو زخم کرد و (کرت) نیز همان کار را کرد و موقعی که از هر انگشت داشت خون می چکید دو رفیق ۲۰ ساله و قدیمی انگشت ها را به حالت عمود بر هم روی زخم یکدیگر گذاشتند دو دقیقه ای گذشت و پس از این که به قول (هنری) خونشان حسابی در هم مخلوط شد آن وقت دست ها را پس کشیدند و (هنری) گفت: خب رفیق حالا بگو راز مهمت چه بود؟

(کرت) در حالی که زخم انگشتش را می بست گفت: راستش را بخواهی (کرت) من ایدز گرفته ام!

 سخت است دوری و دور بودن.سخت تر از ان حسرت بی تو بودن.شبها رو بی تو به سر

 کردن.لحظه هارو به یاد تو سر کردن.ایکاش گاهی چرخ زمان به فرمان ما می چرخید.ایکاش گاهی

خدا هم از ما می برسید چه می خواهیم.حرفهای قشنگی ست عشق بازی اما نمی دانستم اینقدر

 دشوار است غم دوری را تحمل کردن.

خوشا به حال دل انان که هر انچه خواستند خدایشان داد.

دلم امروز مثل اسمون ابری این شهر گرفته و تنگه برات

+ تاريخ شنبه 21 اسفند 1389برچسب:,ساعت 18:40 نويسنده mahsa |